انتخابات با فراز و فرودهای بسیار به پایان رسید و اکنون با آرامش بیشتری میتوان در مورد انتخابات و شیوه حکمرانی صحبت کرد. آیا دموکراسی و رای غایت ماست یا بیعت و ولایت؟
در بحث حکمرانی اگر از نگاه کل به جز وارد شویم، تعیین الگوی حکمرانی بحث اولی است که باید به آن پرداخت. اینکه در حال حاضر در موضوع حکمرانی در جهان دو الگو وجود دارد باید مشخص گردد. و پس از آن باید به موضوع شیوهها و ساختارهای آن وارد شد.
الگوی اول: انسان بنیان
در این الگو شاهد هستیم که جامعه هدف تلاش میکند خود بر خود حکومت کند. به تعبیر دیگر خدا بر این مردم باواسطه یا بلاواسطه حکمرانی نمیکند بلکه به دنبال حکومت با قواعد خود ساخته هستند.
در این الگو حکومتهای دموکراسی و دیکتاتوری تعریف میشوند که در دو سوی یک طیف تعریف میشوند. و شاخص آنها تاثیرگذاری تعدد افراد بر حکمرانی است. اگر تنها یک نفر بر حکومت تاثیر گذار باشد دیکتاتوری و اگر عموم مردم به انحاء مختلف در آن دخیل باشند دموکراسی است. بدیهی است که در دیکتاتوری و پادشاهی عده بسیار محدودی مشورت داده و در دموکراسی نمیتوان در هر لحظه نظر همه مردم را دخیل کرد چرا که تناقض آرا خواهد داشت. پس دیکتاتوری محض یا دموکراسی محض قابل اجرا نیست و حکومتهای مایل به دو سر طیف از عمر کوتاهی برخوردار هستند و با فروپاشی مواجه میشوند.
گرچه دموکراسی خود الگوهای متفاوتی در حکمرانی دارد و در کشورهای مختلف با مکاتب مختلفی اجرایی شده است.
الگوی دوم: خدا بنیاد
در این الگو جامعه قوانین را خود وضع نمیکند و به دنبال قواعدی است که از خالق و رب صادر شده باشد. در این الگو ولایت فقیه مستقیم یا با واسطه مطرح میشود. ولایت فقیه با واسطه به الگوی پادشاهی با هدایت و تحدید فقه و فقیه انجام شده است. که به عنوان نمونه به حکومت صفویه اشاره کرد و در الگوی ولایت مستقیم فقیه، میتوان به انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد.
این الگو در تقابل با الگوی انسان بنیاد در میانه طیف دیکتاتوری-دموکراسی به ارتفاع نیمی از طیف به سمت بالا، «جایگاه ولایت فقیه نسبت به خط دیکتاتوری دموکراسی است.»
حکمرانی اکنون در کشور ایران با الگوی «ولایت فقیه» در حال اجراست. ولایت فقیه، یک کلمه نیست، بلکه یک مکتب با شیوه خاص خود، و ساختار عملکردی خاص خود است. خاص خود به این معنی است که شیوه رسیدن به پاسخ منحضر به فردی دارد. یعنی یک دستگاه کامل که نیازمند چیز دیگری برای حل مسئله نیست. در مسئله انتخاب حاکم بحثهای مفصل حوزوی انجام شده و مباحث بسیار زیادی درباره چرایی انتخاب الهی ارائه شده است.
آنچه در این جا قصد بیان آن را دارم، بررسی الگوی «بیعت» با الگوی «رای» است. و مباحث دیگر در حوزه قدرت و اسلام، مباحث مفصل و مستوفیای است که در جای دیگر باید به آن پرداخت.
رای چیست؟
الگویی است برای به قدرت رسیدن فردی که بیشترین حامیان را دارد.
این الگو در حوزه دموکراسیها با چالش مهمی روبرو است. در موارد مختلفی مثل انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده انتخاب فرد رئیس جمهور به صورت مستقیم صورت نمیگیرد، در ایران نیز کشف رهبر با واسطه انجام شده و با رای عمومی میسر نیست.
رای چه میکند؟
رای قدرت توزیع شدهایست که در اختیار آحاد مردم به صورت برابر قرار دارد. اما نکته اینجاست که سازکار آن، انتقال این واحد قدرت به رایگیرنده است. به عبارت دیگر در فرایند رایدهی، آحاد جامعه قدرت خود را به رایگیرنده «منتقل» میکنند. و دیگر خود صاحب آن نیستند.
بیعت چیست؟
الگویی است برای همکاری و یاری فردی برای انجام کاری.
این الگو بیشتر در صدر اسلام در مقیاس حکمرانی دیده شده و اکنون تنها در حوزه کسب و کار دیده میشود.
بیعت چه میکند؟
بیعت به معنی توافقی برای «تبعیت» و «همکاری» است. فرد بیعت کننده تضمین میکند که در موضوع بیعت از تصیمات «ولی» پیروی کند و برای انجام کارها او را یاری کند. به عبارت دیگر در فرایند بیعت، افراد قدرتشان را با «ولی» به اشتراک گذاشتهاند.
تفاوت بیعت با رای را میتوان این گونه توضیح داد که رای نوعی کنش غیر فعال مدنی است. یعنی رای دهنده بلافاصله پس از رای دادن دیگر مسئولیتی ندارد و حتی میتواند مخالف تصمیمات فردی که به او رای داده عمل کند. از سوی دیگر تمامی مسئولیتها و انتظارات به فرد منتخب منتقل میشود. و عموم مردم تنها مطالبهگر هستند. این رفتار دقیقا آن چیزی است که در قرآن مذمت شده است: «فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» قوم موسی ع به ایشان گفتند تو و خدایت بروید و بجنگید که ما اینجا نشستهایم.
اما در الگوی بیعت فرد بیعت کننده حتی جان و مال خود را هم علاوه بر اطلاعت در امری که بر آن بیعت کرده در اختیار ولی میگذارد تا آن امری که با ولی بر سر آن بیعت کرده به سرعت تحقق یابد. میتوان این گونه برداشت کرد که بیعت نوع بسیار پیشرفتهتری در الگوی حکمرانی است که از حضور غیرفعال بدنه جامعه، به حضور فعال تبدیل شده و افراد همواره در خدمت و عضد ولی هستند.
بدیهی است که این یادداشت کوتاه را میتوان سر مقدمهای بر فرایند انتخاب در موضوع حکمرانی دانست و اگر سایر مولفههای دینی نیز با ادبیات جدید باز خوانی بشوند، به سرعت برتری آنها نسبت به الگوهای غربی مشخص شود.