این روزها مجددا طرح بانکداری مجلس روی خط آمده است. آقای بحرینی و تیمش هر از چندگاهی و در اوقات لب طلایی تعویض مجلس و دولت روی صحن می‌رود. و از آنسو باز مخالفان طرح می‌آیند و عزا می‌گیرند که این چه طرحی است که شما ساخته‌اید.

مشکل اینجاست که آقایان می‌گویند ما ایراد بانک را عدم شفافیت و نبود نظارت میبینیم. اما منتقدان در مورد ایرادهای بنیادی‌تری صحبت می‌کنند.

جلسات مختلفی را در مجموعه‌های نظام شنیده و دیده‌ام اما متاسفانه، مشکل اصلی نه طرح و برنامه و نه ایراد شناسی است. مشکل نوع نگاه کارشناسان و نخبگان به پدیده‌هاست.

ایراد آقایان اینجاست که نمی‌توانند پدیده‌ها و رفتارها را تا ریشه فلسفی و کلامی آن دنبال کنند. بگذارید با یک مثال ساده توضیح بدهم. وقتی یک دمل روی پوست شما ظاهر می‌شود:

  • برخی وزرا می‌گویند ‹خودت بمال خوب می‌شود›
  • برخی یک ضماد می‌دهند که بر روی پوستت بمالی تا سریعتر بهبود پیدا کند.
  • برخی می‌گویند دمل یک بیماری مستقل نیست، بلکه یک بیماری‌ای وجود دارد که این نشان از آن دارد. پس باید به دنبال بیماری گشت. مثلا کبد شما دچار مشکل است.
  • برخی می‌گویند خب این کبد چرا دچار مشکل شد؟ و وراثت از ژنتیک را پیش می‌کشند و می‌گویند زمینه این بیماری در ژن شما وجود داشته
  • حالا چه چیز باعث شد تا این بیماری برون‌داد داشته باشد؟ بی‌نظمی در زندگی که در خوراک و پوشاک و خواب و ... ظاهر شده و باعث شده تا این بیماری که مقدماتش وجود داشته فعال شود.
  • و ما میدونیم که حضرت امیر همیشه تقوی رو با نظم در کنار هم توصیه میکردند، چرا که نظم یعنی تنبلی نکردن و تنبلی نکردن یعنی مبارزه با هوی نفس.

بله می‌شود یک موضوع را تا ریشه‌های عمیقی پیگیری کرد اما متاسفانه برخی فقط و فقط در حوزه محدودی می‌اندیشند. در مورد طرح بانکداری هم اوضاع همین است. آقایان نمی‌خواهند یا نمی‌توانند بیش از فضای مدیریتی موضوع را نگاه کنند. چون حداکثر عمق اندیشه‌شان مدیریتی است. لاجرم ایراد را در نظارت و عدم شفافیت می‌بینند و نتیجه‌اش می‌شود یک قانون سطحی که اثرات سنگین زیادی را به همراه خواهد داشت.

 

اینکه بتوانیم آقایان را قانع کنیم که باید یک پله عمیق‌تر نگاه کنید، ترقی بر یک پله سخت است. شاید بتوان کوه‌ها را جابجا کرد اما آدمی را اگر خودش نخواهد بعید میدانم!